شرق و بحران محیط زیست
اشاره:
آنچه در پی میآید،
بخشی از كتاب «دین و نظم طبیعت» است كه بهطور اساسی به مسأله محیط زیست
میپردازد.
در فصل زیر كه عنوان اصلیاش ادیان غیرغربی در مواجهه با بحران زیست محیطی
است،
نویسنده به اجمال دیدگاه ادیان شرقی را درباره اهمیت محیط زیست بیان
میكند كه
متأسفانه پیروانشان كمتر به آنها تن میدهند. این كتاب به همت نشر نی به
چاپ رسیده
است.
وقتی به ادیان
غیرغربی توجه میكنیم، با وضعیت كاملاً متفاوتی مواجه میشویم و این
بهرغم
اهتمامی است كه در این ادیان به اخلاق زیست محیطی نشان داده شده است. در
آغاز باید
گفت كه برخورد با خود محیط زیست، در میان پیروان این ادیان، بهخصوص تا
آنجا كه به
عناصر مدرنكنندة جوامع آنها مربوط است، وضعیتی بهتر از برخورد با آن در
مغرب زمین
ندارد. در دوران متجدد چینیها بخش اعظم سرزمین خویش را تخریب كردهاند و
ژاپنیها
نه فقط بخش عظیمی از جزایرشان را آلوده ساخته، بلكه در انقراض قریبالوقوع
نهنگها،
جنگلهای آسیای جنوب شرقی مؤثر بودهاند. هندوستان اینك به سرعت درحال
صنعتی شدن
است و شرایط زیست محیطی نه فقط در دهلی و كلكته، بلكه حتی در دهكدههای
كوچك كه تا
همین زمان از حیاتی اقتصادی در تعادلِ چشمگیر با محیط زیست برخوردار
بودند، بدتر و
بدتر میشود. همانطور كه در شهرهایی مانند تهران و قاهره مشهود است،
جهانِ اسلام
وضعیت بهتری ندارد. بهعلاوه، فاجعة زیستمحیطی نه فقط در ممالك كمونیستی
كنونی یا
سابق مانند چین یا شوروی كه بحران زیستمحیطی را به عنوان بیماری نظام
سرمایهداری
نادیده گرفتند، بلكه حتی در كشورهایی هم كه از قرار ظاهر برای تصمیمگیری
دربارة
محیط زیست طبیعی آزاد هستند، مشهود است.
اما با بررسی
دقیقتر معلوم میشود كه به لحاظ اقتصادی و بنابراین به لحاظ بومشناختی،
این
آزادی بیشتر آزادی ظاهری است، تا واقعی. جوامع غیرغربی ناگزیر در یك «نظم
اقتصادی»
وارد شدهاند كه به موجب آن تقریباً چارهای جز تبعیت از الگوهای به
اصطلاح پیشرفت
كه در مغرب زمین تدوین شده است و ادیان و فلسفههای شرقی نقشی در آن ایفا
نمیكنند،
ندارند. بهعلاوه ملاحظات سیاسی و اجتماعی، بهخصوص رشد بیرویة جمعیت كه
پیامد
مستقیم طب متجدد است، در تصمیمات زیستمحیطی كه اغلب با بیاعتنایی نسبت
به
دیدگاههای دینی اتخاذ میشوند، نقش عمدهای دارند؛ هرچند البته مسئلة
تنظیم
خانواده، تأثیرات دینی مستقیمی داشته و مباحثات و واكنشهای دینی زیادی در
بسیاری
از اماكن به راه انداخته است.
بهعلاوه،
ادیان غیرغربی، در طی دو قرن گذشته بخش زیادی از نیروی خویش را مصروف
داشته و سعی
كردهاند موجودیت خویش را در مقابل یورش دوگانة فعالیت تبلیغی دنیاگرایی و
مسیحیت
حفظ كنند و تنها در این اواخر متوجه اهمیت چالش بحران زیستمحیطی شدهاند؛
بنابراین بهرغم تدابیر فراوانی كه این ادیان میتوانند برای حل این مسئله
به كار
ببندند، ولی تا همین اواخر، واكنش آنها واكنشی كاملاً ضعیف بوده است.
واكنشهایی
وجود داشته است كه باید مورد بحث قرار بگیرند؛ اما یكبار دیگر باید تأكید
ورزید
كه بحران زیستمحیطی، پیامد تحولات عمدهای است كه در درجه اول در مغرب
زمین حادث
شده است و نتیجة قبول دیدگاهی سكولاریستی درباره طبیعت و پیدایش نوعی علم
و فناوری
است كه «ابداعات» پایانناپذیرشان همراه و همگام با مصرفگرایی است كه
تمامی كرة
ارض را تهدید به نابودی میكند. این عالم غیرغربی، (به استثنای ژاپن) است
كه در
اغلب موارد آماج این نوآوریها و تغییرات قرار دارد. این برنامه را همیشه
مغرب زمین
طراحی میكند و از آن پس، دیگران باید به همین برنامه واكنش نشان دهند. در
نتیجه،
هم مشاركت و هم واكنش ادیان غربی به بحران زیست محیطی از بسیاری جهات
اساسی با
مشاركت و واكنش ادیان غیرغربی متفاوت است. البته عوامل دیگری هم در كار
است كه
باید آنها را در مد نظر داشت؛ عواملی چون: تفاوت در میزان قوت ایمان و عمل
دینی؛
در میزان التزام به دیدگاه دینی دربارة نظم طبیعت و در میزان دسترسی به
آموزههای
مابعدالطبیعی و جهانشناختی اصیل در این دو عالم.
بومیان آمریكا
ابتدا به سنتهای
بومیان آمریكا میپردازیم كه هرچند در غرب جای دارند، ولی سنتهایی
غیرغربیاند، به
این معنا كه غیرمتجدد هستند و بحران زیستمحیطی از جملة عوامل تثبیت دین
سنتی این
مردم برای خود آنها و نیز مابقی عالم بوده است. بومیان آمریكا، بهرغم
اختلافنظرهای
فیمابین آنها، در موارد زیر با هم اشتراك دارند: تكریم طبیعت به عنوان محل
حضور
الهی، خویشاوندی با همة صورتهای حیات (موجودات زنده)، تلقی آسمان بهعنوان
پدر و
زمین بهعنوان مادر خویش، احترام به سرزمین، تلقی خویش به مثابه حافظان
مكانهای
مقدس، سنت پیوند مستقیم با حیوانات مختلف كه آنها را نه فقط به لحاظ
زیستشناختی،
بلكه به عنوان تجسم مُثُل اعلای ملكوتی نیز تجربه میكنند، و مانند آن.
این تعالیم
و تعالیم دیگر از زبان بسیاری از رهبران بومیان آمریكا واگو شده است، حال
آنكه
بیانات مرتبط با اهتمام به كرة ارض و سرزمین، مانند بیانات رئیس سیاتل
(Cheaf Seattle)،
اغلب حتی از زبان طرفداران غیرسرخپوست محیط زیست در آمریكا نیز شنیده
میشود. در
واقع میتوان گفت بحران زیستمحیطی به صورتی غیرمستقیم، حتی در بحبوحة
ویرانیهای
به بار آمده در بخش اعظم سرزمین بومیان آمریكا، فرصتی نه فقط برای احیای
دین آنها
بلكه برای احیای ادیان ابتدایی در هاوایی، پلینزی1، استرالیا، آفریقا و
تقریباً در
هر جایی كه ادیان ابتدایی پابرجا ماندهاند، فراهم آورده است. پیروان این
ادیان،
خود را حافظان كرة زمین میخوانند و به این اعتبار بسیاری از طرفداران
محیط زیست
در دوران معاصر را جذب خویش كردهاند. شیوة رایج نو ـ شمنیسم
(neo-Shamanism) در آمریكا، هرچند كه كاملاً به حق مورد مخالفت بسیاری از
نمایندگان
اصیل ادیان بومیان آمریكا قرار گرفته است، تا حدی معلول بحران زیست محیطی
و آگاهی
به اهمیت طبیعت است كه در بسیاری از محافل احیا شده است، گو اینكه این
آگاهی همیشه
در مجاری حقیقی هدایت نشده است.
كنفوسیوسیسم
آیین
كنفوسیوسی، هرچند به مدت چند قرن در چین دچار افول بود، ولی در چند سال
گذشته شاهد
احیای آن بودهایم و بسیاری از افراد اینك گسترة عالم كنفوسیوسی را شامل
بخش اعظم
حاشیة اقیانوس آرام در آسیا میدانند و حتی تمدن ژاپنی را نیز به جهت آنكه
دارای
عنصری كنفوسیوسی است، جزو این عالم محسوب میدارند. اخیراً واكنشهایی بر
مبنای
آیین كنفوسیوسی نسبت به بحران زیست محیطی هم از سوی محققان كنفوسیوسی مذهب
و هم از
سوی غربیان همدل با آیین كنفوسیوسی، صورت گرفته است. یك محقق كنفوسیوسی
مذهب مانند
تو وی مینگ (Tu.wei.ming) تاكید میورزد كه در فلسفة
كنفوسیوسی و بهخصوص نو – كنفوسیوسی «همة انحای وجود به نحوی نظاممند به
هم مرتبطاند».
جی، بر طبق یك نظریه جهانشناختی متحد، در آن واحد هم ماده است و هم
انرژی، و این
نظر برخلاف ثنویت ذهن و ماده است كه در غرب حاكم است. تووی – مینگ براهمیت
زیستشناسی
و نه فیزیك، برای فیلسوفان چینی و بینش آنها درباره «آن هماهنگی عظیم» كه
میتواند
در حد یك فلسفه ناظر به رابطة انسان با محیط زیست طبیعی مطرح شود، تأكید
میورزد؛
بنابراین به یك معنا پاسخ او نوعی احیای فلسفههای طبیعت كلگرایانة متعلق
به تفكر
چینی كلاسیك و بهخصوص آیین نوكنفوسیوسی و همچنین آیین دائو است.
ماری.ای.تاكر Mary E. Tucker از دوستداران و محققان غربی آیین كنفوسیوسی،
در جست و جو برای
یافتن پاسخی به دیدگاه مكانیكی دربارة عالم، همان طرز تفكر را در منظر
كلنگرانه و
سازمند آیین نوكنفوسیوسی، دنبال میكند. به اعتقاد تاكرف چنین دیدگاهی در
دام
انسان محوری كه این همه در قبال تخریب غیر مسئولانة طبیعت به دست انسان،
مقصر است،
گرفتار نمیشود و تناظر میان عالم صغیر و عالم كبیر را از نو مورد تأكید
قرار میدهد،
بدین صورت كه تناظر مبسوط میان انسان و عناصر، فصلها، رنگها، جهات مكانی
و مانند
آن را از نو به بیان میآورد. این تفكر از آی – جینگ نشأت گرفته و دیگرانی
مانند
تانگ جانگ – شو متفكر سلسلة هان، برآن تأكید ورزیدهاند و آیین
نوكنفوسیوسی كه
همانند بخش اعظم تفكر چینی، نه به منشأ عالم بلكه به كلیت سازمند آن
علاقهمند
است، میراثدار این طرز تفكر است. انسانها همراه با عالم طبیعت نوعی
زنجیرة وجود
را تشكیل میدهند كه جی كه مشتملبر نوعی حیاتمندی پویاست، رشتة پیوند آن
است.
حیات دستخوش فرایند تحول دائمی است كه آدمیان باید اعمال خویش را با آن
هماهنگ
سازند.
تاكر تأكید میورزد
كه در آیین نوكنفوسیوسی، خودپروری را فقط در سیاق این دیدگاه خاص درباره
طبیعت میتوان
فهمید. كلیت عالم تأثیری مستقیم بر تكوین اخلاقی و معنوی انسانها دارد و
قوانین
اخلاقی و كیهانی از هم جدایی ناپذیرند. به علاوه، انسان به همراه آسمان و
زمین یك
پیكر واحد را تشكیل میدهند و این دیدگاهی است كه تاكر از آن به دیدگاه
«انسان –
كیهان محورانه» به جای دیدگاه انسان محورانه تعبیر میكند و این منظر از
سوی متفكر
نوكنفوسیوسی قرن یازدهم، جانگ دزای نیز مورد تأیید قرار گرفته است، جانگ دزای در
«مكتوب غربی» مینویسد: «آسمان پدر من است و زمین مادرم و حتی موجود خردی چون من،
پایگاهی عمیق در میانة آنها پیدا میكند. پس هرآنچه در سراسر عالم گسترده است،
پیكر خویش میدانم و هرآنچه هدایتكنندة عالم است، طبیعت خویش میانگارم. همة
مردمان خواهر و برادر مناند و همه موجودات یارانم.»
تاكر مضمون
رابطة میان فلسفة طبیعت و فضیلت و جهانشناسی و اخلاق را كه آن همه برای آیین
نوكنفوسیوسی محوریت دارد و به تفصیل تمام در آیین نوكنوسیوسی مورد بحث قرار گرفته است،
راهحلی مناسب برای بحران زیست محیطی كنونی میداند. علاوهبر این تأكید میورزد
كه باید این جنبه كلگرایانة آیین كنفوسیوسی را مورد توجه جدی قرار داد و این توجه
را جایگزین توجه به همان استدلالگرایی و انسانگرایی فرضی كرد كه روشنگری اروپایی
در این سنت خاور دور، سنتی دارای بیشترین سمت و سوی اجتماعی، تشخیص داده است.
هند
حال به همسایه
چین، یعنی هند باز میگردیم؛ در این دیار در طی چند دهة گذشته، براثر فاجعة شهر
بوپال (Bhopal) و وخامت سریع كیفیت محیط
زیست طبیعی در بیشتر شهرهای بزرگ و حتی شهرهای كوچك، شاهد ظهور دفعی اگاهی به
بحران زیست محیطی هستیم. هندوها و مسلمانان، هرچند درگیر نزاعهای فرقهای غمانگیز
دوران اخیر شدهاند، ولی متأسفانه هر دو گروه در تخریب محیط زیست با هم متحدند؛
محیط زیست كه میان هر دومشترك است و هیچ یك از دو طرف تاكنون از امكانات معنوی و مابعدالطبیعی
خویش برای ایجاد یك واكنش دینی عملی به این خطرناكترین بحران، بهرهبرداری نكردهاند.
تا آنجا كه به آیین هندو مربوط است، نویسندگان مختلف سعی داشتهاند كه به اصل
اهیمسا (در معنای تحتاللفظی یعنی نیازردن یا مزاحمت ایجاد نكردن) روی بیاورند؛
گاندی این اصل را به معنایی سیاسی مورد استفاده قرار داد؛ ولی میتواند برای تعریف
رویكرد انسان به محیط زیست نیز مورد استفاده قرار بگیرد. در واقع این اصل، بنیاد
آرمان «آیین جین» مبنیبر عدم مداخله در فرایندهای طبیعت است. اهیمسا را در كشوری
چون هند با جمعیت وسیع آن، نمیتوان به طور كامل به كار بست؛ ولی بسیاری از افراد
این اصل را به عنوان آرمانی در رویكرد آیین هندو به محیط زیست و نیز به عنوان
مبنایی برای یك نوع اخلاق زیست محیطی هندویی مورد تأكید قرار دادهاند. دیگران
سعی كردهاند تا به فهمی از نوع فهم گاندی از این اصطلاح همراه با اقتصاد مورد
نظر گاندی، كه براقتصاد روستایی سالم به لحاظ زیست محیطی تأكید میورزد، متوسل
شوند و با صنایع دوران متجدد، كه علت اصلی تخریب عالم طبیعیاند، مخالفت كردهاند.
در سطح نظری،
عناصر زنانه در آیین هندو مانند «پرَكریتی» و «شكتی» در ارتباط با قطب مادی عالم و
تصویر زمین به عنوان مادر، مورد توجه قرار گرفته است. در سیاق آیین هندو، چنین
وظیفهای بیشتر به معنای احیای برخی ابعاد این سنت است تا مثله كردن الهیاتهای
سنتی به صورتی كه در برخی الهیاتهای ناظر به محیط زیست در مسیحیت دیده میشود؛ ولی
برخی نویسندگان زن هندو مذهب نیز این اصطلاحات را در همراهی با نقدهای فمینیستی
غربی از جنس مذكر و «پدر سالاری» مورد استفاده قرار دادهاند. جالب توجه است كه
در این سیاق از نهضت عملی چیپكو (Chipko)، از سوی زنان یاد كنیم كه از سال 1977 به بعد نهضتی قدیمی برای
نجات جنگلها و درختان را با كشیدن زنجیرهایی پیرامون درختان برای جلوگیری از قطع
آنها احیا كردهاند. این نهضت زیست محیطی شماری اعضای مرد نیز داشته است؛ ولی در
درجة اول متشكل از زنانی است كه وظیفة خود میدانند كه محافظان اولیة طبیعت باشند.
در مجموع
واكنش آیین هندو به بحران زیست محیطی تا هماكنون، واكنشی عمدتاً اخلاقی بوده است
و حال آنكه برخی از افراد از پارهای گرایشهای اسطورهشناسی آیین هندو، بدون
تغییر و تحریفهایی كه در مغرب زمین دیده میشود، مطالبی را اخذ و اقتباس كردهاند.
هرچند به منابع غنی برای تدوین فلسفة هندویی محیطزیست اشارت رفته است، ولی
متفكران بزرگ هندوئیسم سنتی تاكنون به ارائة بیان جامعی از یك واكنش هندویی اصیل
توجه نشان ندادهاند. هندوهای متجدد نیز عمدتاً همان دستورالعملهای غربی را با یك
صبغة هندویی بومی و بدون هیچ تأكیدی بر دیدگاه هندویی اصیل دربارة طبیعت، به عنوان
دیدگاهی مستقل و از بسیاری جهات مخالف با جهانبینی علمی حاكم، بر زبان آوردهاند.
همین طور اغلب از اواخر قرن بیستم به این سو، نوعی هماهنگی سطحی با هر چیزی كه دست
بر قضا به لحاظ علمی باب روز است، وجود داشته است، و این خصوصیت در مورد عمدة تفكر
هندویی متجدد، برخلاف دیدگاه سنتی، بارز است.
آیین بودا
وقتی به آیین
بودا میپردازیم، تا آنجا كه به تمركز بر اخلاق مربوط میشود، وضعیتی شبیه به آیین
هندو را مشاهده میكنیم، گو اینكه بسیاری از كسانی كه دربارة آیین بودا قلم زدهاند،
بر مبنای این تصور كه «صورت» همان «خلأ» است و خلأ همان صورت است، به مابعدالطبیعة
بودایی و به تأكید بر فهم بودایی سنتی از واقعیت، روی آوردهاند. سالهاست كه
محققان و دانشجویان غربی در زمینه آیین بودا نیز، دیدگاه فرقة ذن دربارة طبیعت و
نقادی آیین بودا از علم متجدد را مورد بحث قرار دادهاند. حال آنكه اشارات ضمنی
آیین بودا درخصوص نوعی اقتصاد دوستانهتر نسبت به محیطزیست، در مغرب زمین بسیار
مورد توجه قرار گرفته است؛ ولی گوهر واكنش بودایی به بحران محیطزیست، همان تأكید
بر اخلاق بودایی بوده است. حتی دالایی لاما2، در عین بحث از همبستگیهای همة
موجودات در دیدگاه بودایی، اخلاقِ حفاظت از محیطزیست را در حكم مراقبت از خانة
خویش، میداند. او مینویسد: «مراقبت از این سیاره، چیزی مخصوص، چیزی قدسی یا مقدس
نیست. این مراقبت درست همانند مراقبت از خانة خویش است. ما سیارة دیگری، خانة
دیگری، جز این یكی نداریم.» او نیز همانند بسیاری از دیگر مراجع بودایی، بر اهمیت
فضیلت بودایی سنتی ترحم، كه مرتبط است با بودی ستوهها3 و در مورد همة موجودات
اطلاق میشود و نیز بر اهمیت تحصیل بصیرت و معرفت بیشتر، تأكید میورزد.
نویسندگان
سنتی مختلف سعی در ارائه ابعادی از آیین بودا داشتهاند كه از جهانشناسی فاصله
نمیگیرند؛ ولی در عین حال حاوی دیدگاهی دربارة طبیعتاند كه برای شرایط كنونی
تناسب دارد. بیشتر این مكاتب را در مهیانه، بهخصوص در «تتاگته گربه» و «الی و
جنانه» كه مكمل یكدیگرند و بر امكان دستیابی به اشراق برتر بودائیت برای همه
موجودات تأكید میورزند، میتوان یافت. آنها همچنین بر مقابلة آیین بودا با غرور
بشری و تصور انسانگرایانه از بشر كه از دوران رنسانس به این سو در مغرب زمین شكل
گرفته است، و هر دو آنها آدمی را از درك همبستگی همة موجودات باز میدارند، تأكید میورزند.
به علاوه، آگاهی بودایی نه فقط مستلزم درك تهی بودن همة موجودات، بلكه مستلزم
تلفیق و تركیب همة موجودات در یك پیكر كلی واحد كه به نام «درمكایه» شناخته شده
است، نیز هست.
آموزة بودایی
سنتی درمه نیز به عنوان مفهومی محوری در تدوین فلسفه بودایی محیطزیست طبیعی احیا
شده است. برخی نیز این تصور سنتی را با افكار دوران جدید در ارتباط با محیطزیست
مانند اندیشه گایا تركیب كردهاند. درمه هم به عنوان قانون یا اصل موجودات كه ما
باید در ارتباط با موجودات به آن وقوف داشته باشیم و هم به عنوان تكلیف ما در ترحم
كردن در حق موجودات و عمل كردن به عنوان خادمان و سرایداران عالم طبیعی، مورد بحث
قرار گرفته است. در اینجا یك بار دیگر ساحت اخلاقی مخصوصاً مورد تأكید بیشتر
نویسندگان بودایی واقع شده است.
در كشورهای
بودایی مذهب، كما اینكه در هند هندویی مذهب، تلاشهایی برای ایجاد حساسیت بیشتر به
بحران زیست محیطی و كمك به مردم عادی برای داشتن برخوردی مسالمتآمیزتر نسبت به
طبیعت، صورت گرفته است.
بیشتر مراجع
دینی محلی بر تكریم حیات كه بخش عمدة تصور بودایی سنتی از حیات در ارتباط با همة
موجودات ذیشعور است، تأكید ورزیدهاند. البته مسئلة دانایی و نادانی و بصیرت نیز
همچنان محوریت دارد و بسیاری بر اهمیت توانایی تشخیص عناصر حرص و ولع نفس و خواهشهای
دروغین آنكه همینها بخش مبنایی بحرانی معنویاند كه خود ریشة بحران زیستمحیطی
است، تأكید كردهاند.
پی نوشتها:
1. Polynesia،
بخشی از اقیانوسیه شامل جزایر اقیانوس آرام در فاصلة 30 شمالی و 47 جنوبی در شرق
میكرونزی و ملانزی. ـ م.
2.Dalai Lama ،
رهبر روحانی بودائیان تبت، كه تا سال 1959 هم رهبر روحانی و هم حاكم دنیوی تبت
بود. در حال حاضر در هند در تبعید به سر میبرد. م.
3. Bodhisattva ، در
زبان سنسكریت Bodhi به معنای «حكمت» و sattva به معنای «وجود در» است. در آیین بودا در مورد كسانی اطلاق میشود
كه مقام بودائیت خویش را به خاطر كمك به دیگران به تعویق می اندازند. م.
منبع روزنامه اطلاعات : سه شنبه 22 اردیبهشت 1388، شماره 24466